هدف گذاری؛ شروع یک مسیر متفاوت
از بچگی به این چیزا اعتقاد نداشتم؛ فکر میکردم هر کاری را میشود انجام داد اگر تنها قصد انجامدادن آن را داشته باشی! خب البته طبیعی بود، چون سنی نداشتم 13 سالم بود و همه چیز برایم ساده و کودکانه بود. منتهی یک مشکلی وجود داشت با افزایش سن دیگر اهداف به آن سادگی به دست نمیآمدند و من با طرز فکر کودکانه خود نمیتوانستم به آن دست پیدا کنم. دنبال راهکار میگشتم، روشهای جدیدی را امتحان کردم و بالاخره روش خودم را پیدا کردم. باورم نمیشد تمام چیزهایی که قبلاً میخواستم و به آن نمیرسیدم با این روش محقق شد و من یکی پس از دیگری قلههای اهدافم را فتح میکردم.
هدف ابتدائیترین گام در شروع یک مسیر پرفرازونشیب رسیدن به آرزوهاست. به تعبیری دیگر هدف نتیجه یا دستاوردی است که بدون دخالت خود شما بههیچعنوان به واقعیت نمیپیوندد.
برای هر کاری نیاز دارید تا دست به اقدام بزنید و با برنامه پیش بروید در غیر این صورت دور خودتان میچرخید!
انواع هدفگذاری
تقسیمبندیهای متفاوتی در امر هدفگذاری وجود دارد؛ میتوان از نظر روش هدفگذاری یا زمان آن را تقسیمبندی کرد.
از نظر زمان
- کوتاهمدت
- بلندمدت
اهداف کوتاهمدت همانطور که از نامش پیداست، بازه زمانی کوتاهی را در بر میگیرد. مثلاً من برای هر روز خود برنامهریزی میکنم که چه اقداماتی را در آن روز انجام دهم. (روزی 10 صفحه کتاب بخوانم)
اهداف بلندمدت را میتوان بهنوعی اهداف اصلی خود تلقی کرد. تمام کارهایی که در برنامهریزی روزانه، هفتگی یا ماهانه خود انجام میدهیم زیر مجموعه اهداف بلندمدت بهحسب میآیند؛
بر فرض مثال اگر ما قصد داشته باشیم تا خانهای بنا کنیم، ابتدا نیاز به چه چیزی داریم؟
دقیقاً! ابتدا باید اسکلتبندی خانه را درست کنیم، در غیر این صورت هر چه بسازیم روی سرمان خراب میشود و جز ضرر هیچچیز نسیب مان نمیشود.
اقدامات روزانه، هفتگی یا ماهانه ما نیز به همین قصد است.
مثلاً هدف غایی و نهایی ما این است که دانش خود را افزایش دهیم یا فردی توانمند در زمینه توسعه فردی شویم (هدف بلندمدت) ؛ در راستای رسیدن به این هدف، روزی 10 صفحه کتاب میخوانیم، هفتهای یک وبینار شرکت میکنیم و… تا به هدف نهایی خود برسیم.
از نظر روش
روشهای متعددی وجود دارد که یک مورد از معروفترین آنها را با هم بررسی میکنیم:
روش SMART
این روش توسط فردی به نام George T.doran در سال 1981 تنظیم شد که شامل پنج مؤلفه Specific,measurable,achievable,relavant وTimed است.
پژوهشی در چند سال پیش بر روی رتبههای برتری که به دانشگاه شهید بهشتی ورود کرده بودند، انجام شد؛ طی این پژوهش قرار بود تا بررسی کنند که کسانی که به این دانشگاه راه پیدا کردند چه ویژگیها و شباهتهایی داشتند. طی مصاحبههایی که از این دانشجویان کردند به این نتیجه رسیدند که آنها یک هدف بهاصطلاح SMART داشتهاند.
Specific=هدف مشخص
آنها از همان ابتدا میدانستند چه میخواهند و تکلیفشان با خودشان مشخص بود.
مثلاً قصد داشتند پزشکی شهید بهشتی قبول شوند و بر مبنای رسیدن به آن برنامهریزی میکردند.
شما نیز باید بدانید چه هدفی در سر دارید؛ میخواهید ارتقا شغلی داشته باشید، شغلتان را تغییر دهید، روی رشد خودتان وقت صرف کنید، ساز یاد بگیرید و…
Measurable=قابلاندازهگیری
آنها میسنجیدند که در چه جایگاهی قرار دارند، چهقدر تا هدف خود فاصله دارند و چه اقداماتی را باید حذف و چه اقداماتی را باید به برنامه خود اضافه کنند تا هدفشان محقق شود.
شما نیز باید توان اندازهگیری داشته باشید.
مثلاً اگر قصد خرید خودرو دارید باید بسنجید که با این میزان درآمد، تا کی و به چه قیمتی و چه نوع ماشینی میتوانید تهیه کنید.
Achievable=قابلدستیابی
هدف شما باید باتوجهبه شرایط شما قابلدستیابی باشد؛
بهعنوانمثال من فردیام که در یک شرکت کارمند هستم و هدفم این است که تا 10 سال آینده فراری بخرم!
خب مسلماً با حقوق کارمندی و شرایط تورم نمیشود به این هدف رسید؛ در نتیجه به توانمندی خود شک میکنید، ناامید میشوید و از لحاظ روانی دچار تنش میشوید، پس اهدافتان را هوشمندانه انتخاب کنید.
Relavant=واقعبینانه
باید واقعبینانه برنامهریزی کنید؛
بر فرض مثال من دانشجوی سطح پایین با معدل بهشدت پایین یک دانشگاه معمولی هستم که هدفم این است اپلای کنم و خارج از کشور در یک دانشگاه خوب مثل استنفورد درس بخوانم؛ بهجای اینکه ابتدا دروس و معدل خودم را تقویت کنم که بتوانم از دانشگاه استنفورد تأیید مثبت بگیرم، تمام هدف خودم را بر روی تقویت زبان انگلیسی گذاشتم؛ پس وقتی حاضر نیستم موضوع اصلی را پیگیری و رفع کنم نباید انتظار تأییدیه دانشگاه مقصد را داشته باشم.
Timed=زماندار
هدف بدون زمان = وعده رو هوا دادن
برای هر کاری نیاز داریم تا زمان تعیین کنیم؛ زمانی که زمان مشخص میکنیم بهنوعی هشدار در ذهن ماست که مبادا موعد سر برسد و هیچ کاری نکرده باشیم! پس با تمرکز بیشتر مشغول آن کار میشویم و برایش ریزبهریز اقدام انجام میدهیم تا قبل از سررسیدن زمان کارمان را تمام کرده باشیم.
اکنون که این مقاله را مینویسم در حال نوشتن کتاب جدید خود هستم و جالب است بدانید که من این هدف را در برنامهریزی سالیانه خود درج کرده بودم و اکنون در حال اتمام آن هستم
چرا هدف مهمه؟
معنابخشی به زندگی
تصور کنید که هر روز بیدار میشدید، صبحانه خود را میخوردید، استراحت میکردید، فیلم میدیدید، ناهار میخوردید، بازی میکردید و شام میخوردید و میخوابیدید. فردا دوباره به همین شیوه.
کسل کنندست درسته؟!
اهداف ما را با چالشهای جدید روبهرو میکنند و این باعث معنابخشی به زندگی ما میشود؛ چرا که هر بار به گذشته خود نگاه میکنیم، مسیری پرپیچوخم را میبینیم که با سختی فراوان از آن عبور کردیم و این بسیار لذتبخش است
باعث رشدمان میشود
هر بار که در مسیر رسیدن به هدف خود مشکلی پیش میآید، نیاز داریم تا قویتر از مشکل شویم و به این منظور توانمندی خود را (در هر زمینهای) ارتقا میدهیم و علاوه بر رسیدن به هدف، رشد میکنیم!
چطور هدفگذاری کنیم؟
- با خود خلوت کنید
- شرایط خود را موبهمو بسنجید
- نقاط قوت و ضعف خود را یادداشت کنید
- به مولفههای روش smart نگاه کنید
- طبق شرایط خود و مولفههای روش ذکر شده برنامهریزی کنید
- در پایان هر هفته برای خود ایستگاه جبران در نظر بگیرید تا در صورت بروز مشکل ریز اقدامات عقبافتاده را جبران کنید.
شما چگونه هدفگذاری میکنید؟ با ما به اشتراک بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید