آیا همه باید به دانشگاه بروند؟
دانشگاه رفتن مسئله ای است که هرساله بحث و جدل هایی را همراه خود به میدان کنکور و داوطلب ها میاورد اما دلیل آن چیست؟ علاقه به تحصیل؟ فرار از سربازی؟ آیا همه علاقه مند به دانشجو شدن هستند یا فقط میخواهند یک عنوان را یدک بکشند؟
همیشه و هر ساله، برگزاری کنکور که تمام میشود، شبهات و صحبتهایی پیش میآید که از واقعیت جداست و بیشتر جنبه صحبتهای خالهزنکی و عمو مردکی دارد. هرکس از خودش نظریهای صادر میکند و به طراح و سازمان سنجش خرده میگیرد فاقد از اینکه در بحر کار بوده باشد و از نزدیک همه چیز را لمس و از دلایل آگاه باشند.
یکی از موضوعات هر ساله بحث سختی کنکور و طرح سؤالات غلط است؛ اما یک سؤال آیا همه باید به دانشگاه ورود کنند؟ یعنی یک میلیون و خردهای داوطلب همگی باید در دانشگاه خوب قبول شوند؟
در این مقاله سعی داریم به این موضوع بپردازیم که ورود به دانشگاه برای چه کسانی مناسب است. با ما همراه باشید.
آیا کنکور سخت شده است؟
قبل از اینکه به افراد مناسب دانشگاه بپردازیم تکلیف سختی کنکور را مشخص کنیم. این سؤال تنها از زبان عوام و مشاوران بیسواد میشنویم!
طبق نظریه بلوم و اندرسون (دو شخصیت منفور از دید داوطلبین)، فرایند پاسخدهی از سطح “بهخاطرآوردن یک امر واقعی” به سمت “علوم فراشناختی” میرود؛ پس کنکور سخت نشده است؛ بلکه با اهداف آموزشی منطبق شده است.
درگذشته سؤالات کنکور در قالب بهخاطرآوردن یک امر واقعی بوده است: حافظ در قرن چند میزیسته است؟ اما در دنیای امروز سؤالات فراشناختی شدهاند؛ دانشآموز باید بتواند چند امر واقعی را بهخاطر بیاورد، در صورت نیاز با هم ترکیب کند و ارتباطات را کشف کند، استدلال و تحلیل کند تا بتواند به سؤال پاسخ دهد و در این صورت یعنی داوطلب درس را به طور کامل یاد گرفته است و بهنوعی درس با پوست و خون او عجین شده است.
اکنون که این موضوع مشخص شد وارد فاز دوم مقاله میشویم.
دانشگاه برای چه کسانی مناسب است؟
تمام دانشآموزان در پایان سال تحصیلی دوازدهم سعی دارند تا وارد دانشگاه شوند و از این طریق ادامه تحصیل بدهند، اما چطور میشود که یک عده محدود دانشجوی موفق میشوند و بسیاری دیگر یا دانشگاه را ترک میکنند و یا صرفاً یک مدرک دریافت میکنند؟
مسئله اول؛ تعهد به یادگیری
دانشگاه برای کسانی که مناسب است که عاشق علم و یادگیری هستند؛ وقت خود را با کتاب میگذرانند و بهطورکلی علاقه زیادی به کتابخواندن و یادگیری دارند. اگر خود را چنین فردی میبینید، بسیار عالی است که وارد دانشگاه شوید زیرا شما به معنی واقعی دانشجو هستید و اگر چنین آدم متعهدی نیستید، بهتر است وقت خود را هدر ندهید و به دنبال علاقه خود بروید.
دنیای کنونی در حال تغییر است و مدیران و مسئولانی که قدرت انتخاب کارمند را دارند به دنبال افراد مجرب و همهفنحریف میگردند و دیگر دوران مدرکگرایی به سر آمده است، پس یا مشتاق باشید و حرفهای شوید یا بیخیال شوید و علاقه خود را دنبال کنید.
مسئله دوم؛ تحمل روانی
اگر فکر کردید کنکور یک آزمون بیانصافانه است، سخت در اشتباهید، کنکور بهخودیخود بسیار ابزار عالیای است چرا که هدف کنکور این است که یک عده نخبه در زمینه تحصیلی را از عوام جدا کند. سؤالی که امسال پیشآمده بود و در خود برنامههای صداوسیما هم نقد میشد بحث سؤالات غلط در کنکور بود و تنها نشانگر این بود که کارشناسان صداوسیما چهقدر بیسواد هستند!
یکی از تکنیکهای روانسنجی استفاده شده در کنکور ارائه سؤال اشتباه است؛ دلیل این است طراحان میخواهند میزان تحمل روانی دانشآموز را بسنجند، و اعتقاد بر این است که دانشآموزی که با دیدن یک سؤال غلط کنترل روانی خود را از دست میدهد و آشفته میشود
مناسب ورود به دانشگاه دولتی نیست و یکی از امتیازات اصلی برای دانشجو شدن در دانشگاه سراسری را ندارد.
مسئله سوم؛ توانایی تحمل فشار تحصیلی
بهطورکلی مغز انسان برای درسخواندن آفریده نشده است، مغز انسان برای بقا آفریده شده است و دائماً سعی دارد تا میزان مصرف انرژی را به حداقل برساند و اگر شما چنین فردی نیستید که با فشارهای وارد شده سازگار شوید، دانشگاه مناسب شما نیست.
پس برای کنکور داوطلب نشوید؛ زیرا فشار بیش از حدی به شما و روان شما وارد میکند و ممکن است از جنبههای دیگر زندگی جا بمانید.
دانشگاهها معمولاً محیطی تحصیلی پرفشاری هستند و دانشجو ها نیاز به توانایی تحمل فشارهای تحصیلی دارند. تحقیقات، پروژهها، امتحانات، وظایف، و مسائل روزمره دانشگاهی ممکن است برخی افراد را به چالش بکشد؛
بنابراین، افرادی که توانایی مدیریت زمان و تحمل فشارهای تحصیلی را دارند، برای رفتن به دانشگاه مناسبتر هستند و بهتر است دانشجو شوند و به دنبال علم آموزی بروند.
مسئله چهارم؛ داشتن هدف
دیگر دوران ” حالا یک مدرکی بگیریم” تمام شده است و اگر که با قصد و هدف مشخصی داوطلب کنکور نمیشوید تا وارد دانشگاه شوید، صرفاً عمر خود را هدر میدهید و از هم سن و سالان خود جا میمانید.
دانشگاه مناسب کسانی است که هدف مشخصی دارند و در راستای رسیدن به آن هدف اقدامات بیشماری را انجام میدهند و شکستهای زیادی را متحمل میشوند تا در نهایت به هدف خود برسند، پس اگر چنین فردی نیستید و این تصور را دارید که با ورود به دانشگاه و ارتقا به درجات بالاتر، کار خاصی انجام میدهید، سخت در اشتباهید و پس از اتمام درستان باید از صفر یا سطح پایینی شروع کنید.
اما اگر هدفمند قصد دارید وارد دانشگاه شوید، کلیک کنید.
مسئله پنجم؛ پول توشه!
مورد آخری که میخواهیم به آن بپردازیم، مسئله مادیات و پول است. اگر که داوطلب کنکور شده اید تا بهقصد پول وارد یکرشته دانشگاهی میشوید، متأسفانه باید بگویم که فاتحه اعصاب و روان خود را میخوانید. دانشگاه تنشهای بیشماری را در شما ایجاد میکند؛
پروژههای نسبتاً سنگین
دروس سخت و چالشی
کتب قطور
که اگر علاقهای به آن نداشته باشید، با مشکلات روانی بیشماری دستوپنجه نرم خواهید کرد. شاید در نهایت فارغالتحصیل هم بشوید؛ اما فردی فاقد صلاحیت و ناکارآمد خواهید شد که تنها دروس را پاس کرده است و یک مدرکی دریافت کرده است یا فردی که مادیات زیادی دارد؛ اما از نظر روانی اصلاً شرایط مناسبی را ندارد و بیشتر مشغول خوردن قرصهای جورواجور اعصاب است.
پس اگر صرفا دنبال مادیات هستید بهتر است دانشجو نشوید و به ارامش روان خود رحم کنید.
پیشنهاد میشود 5 اشتباه رایج در انتخاب رشته را مطالعه کنید.
امیدوارم که این مقاله به شما در انتخاب صحیح مسیر زندگیتان کمک کرده باشد. خوشحال میشوم نظرات شما دوستان را بدانم.
دیدگاهتان را بنویسید